به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» آیت الله ابراهیم امینی درگفتاری با موضوع سیره امام خمینی رحمهالله در معیشت ، الگو گیری از زندگی این بزرگ مرد را برای همه به ویژه طلاب وروحانیون ضروری دانسته و تصریح نموده است: هدف، صِرف تمجید و بزرگداشت امام رحمهالله نیست، بلکه این است که علما و طلاب دینی از زندگی امام رحمهالله درس بیاموزند و ایشان را اسوه خود قرار داده، و در شیوه زندگی از ایشان تبعیت کنند. نکته دیگر اینکه مردم خصوصیات علمای واقعی را بدانند و از زندگی آنها درس بگیرند.
*معلوم نیست فرش خانه امام زمان(ع) چگونه است ...
من از سال 1326 ش، با امام راحل آشنا شدم. شاگردشان بودم اما رابطه ما از رابطه شاگردی و استادی بیشتر بود و جنبه مراد و مریدی داشت. شدیدا به حضرت امام رحمهالله علاقهمند بودم. به منزلشان رفت و آمد داشتم و با زندگی ایشان مأنوس بودم. امام راحل سالها در خانه اجارهای زندگی میکرد، بعدا دستور دادند ملکی را که از پدرِ بزرگوارشان به ارث برده بودند، فروختند و با پول آن خانهای را در شهر مقدس قم خریدند. منزل امام رحمهالله در قم خانهای متوسط با مساحت 250 تا سیصد متر، با خشت و گل بود. امام تا زمانی که در ایران تشریف داشتند، سالها در آنجا زندگی کردند. خانه معمولاً با فرشهای تمیز و زیبا و ساده و متوسط فرش میشد. امام سالها با فرشها زندگی کرد. از جهت خورد و خوراک، احساس من این بود که در زندگی شخصیاش صرفهجویی میکرد. بعد از تبعید ایشان به نجف، از دوستان مورد اطمینان با خبر شدم در نجف خانهای اجاره کرده که محلّ سکونتشان بود. آن منزل بنابر عرف علما، یک بیرونی داشت که از صد متر کمی بیشتر بود با چند اتاق و فرشهای قدیم و زیلو و فرشهای کهنهای هم در اندرونی خانه پهن بود. نقل کردند: زمانی عدهای خدمت امام رحمهالله عرض کردند: اجازه بفرمایید فرشی برای قسمت بیرونی منزل تهیه کنیم. امام فرمود: لازم نیست. اصرار کردند؛ آقا فرمود: مگر من صدراعظم هستم که میخواهید منزل را اینگونه فرش کنید؟ عرض کردند: آقا! مقام شما بسیار بالاتر است. شما نایب امام زمان علیهالسلام هستید. امام فرمود: معلوم نیست فرش خانه امام زمان هم چگونه است که شما میخواهید زندگی من به عنوان آبروی امام زمان علیهالسلام چنین باشد!
نقل میکردند: قسمت بیرونی منزلشان خراب شده و گچهایش ریخته بود. بعضی افراد خدمت ایشان عرض کردند: اجازه بدهید دیوارها را رنگ کنیم. امام فرمودند: اجازه نمیدهم از بیتالمال خرج کنید. یکی از علما نقل میکند: تابستان من رفتم منزل امام. امام در قسمت بیرونی مشغول مطالعه بود و از شدّت گرما عرق میریخت. عرض کردم: آقا! شما با این سن و سال و وضع جسمیتان چرا اجازه نمیدهید یک کولر برایتان تهیه کنند؟ اصرار کردم. آقا فرمود: فلانی! من از شما انتظار ندارم که بیایید و به من این توصیه را بکنید. مگر همه طلاب نجف کولر دارند که من هم تهیه کنم؟ هر وقت آنها هم پیدا کردند، من هم تهیه میکنم و عاقبت هم قبول نکرد که کولر (خنک کننده آبی) بخرد.
*امام وپذیرایی ازمهمان
گاهی از ایران برای امام مهمان میآمد، ایشان در قسمت بیرونی منزل سکونت میکردند. و برای مهمانها کمی گوشت میخرید و آبگوشت مختصری درست میکرد. اگر هم تعداد مهمانها زیاد میشد، آبش را زیاد میکرد. روزی مهمان زیاد آمده بود و شخصی به مسئول خرید گفت: گوشتِ بیشتری بخر. امام طبق برنامه همیشگی فهرست خرید را ملاحظه میکرد که پرسید: چرا گوشت را بیشتر میخواهی بخری؟ عرض کرد: فلانی گفته است امروز گوشت بیشتر بخرید. امام فرمود: نه، طبق برنامه همیشگی بخرید. اگر فلانی گوشت بیشتر میخواهد، غذایش را از ما جدا کند و هر چه میخواهد بخورد.
شخصی میگفت که روزی در بین راه با امام میرفتم، که به من فرمود: فلانی! چرا احتیاط نمیکنی؟ عرض کردم: در چه موردی؟ فرمود: وقتی میشود روی کاغذ کوچک بنویسی، چرا روی کاغذ بزرگ مینویسی؟ اگر میشود روی کاغذ کوچک بنویس یا کاغذ باطله، و بیتالمال را ضایع نکن!
*منزل 45 متری فرزند امام درنجف
در مورد فرزند امام حاج آقا مصطفی در نجف هم وضعیت همینگونه بود. کسانی که نجف رفته بودند ملاحظه کردند که فرزند امام یک خانه 45 متری داشت که فرشهایش زیلو بود. حاج آقا مصطفی وقتی از دنیا رفت، هفتاد دینار پول داشت. در وصیتنامهاش نوشته بود: «من نه پول دارم (غير از هفتاد دينار) نه خانه، فقط چند جلد كتاب دارم.»
امام قبل از رحلت در ایام بیماری وصیت کرده بود اموالی که در اختیار من و پولهایی که در بانک است، از وجوهات است و چند قطعه زمین است، که بعد از مرگم همه را در اختیار حوزه علمیه قم قرار بدهید. بعد از ارتحال ایشان همه را به حوزه علمیه قم دادند و حتی یک تومان هم برای خودش و ورثهاش باقی نماند. ایشان نفرمودند اموال را به ورثهام یا طلبهها بدهید. این که فرمود اموال را به مدیریت حوزه علمیه تحویل بدهید، دارای نکته اخلاقی ظریفی است. نفرمود از طرف من اموال را به طلبهها بدهید که درِ خانهام باز باشد و اسم «من» مطرح باشد، بلکه فرمودند به حوزه و مراجع بعدی بدهید؛ آنها خود مسئول هستند.
*امام اسوه و آبروی روحانیت است
امام در طول زندگیاش خیلی کم کتاب داشت، چون یکی از آفتهای بعضی کسان این است که کتاب زیاد تهیه میکنند در صورتی که لازم ندارند. کتابهای امام در قم آن قدر کم بود که گاهی میفرمود: فلان کتاب را برایم امانت بگیرید و بیاورید. وقتی هم که از دنیا رفت، برخی موثّقین بیت امام رحمهالله میگفتند بیش از سی جلد کتاب در خانه نداشت. امام از دنیا رفت و تنها مِلکی که برای ورثه گذاشت همین خانه در محله یخچال قاضیِ[160] قم بود. زندگی این عالم وارسته شبیه زندگی پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بود؛ شخصیتی که این همه بیتالمال در دستش بود. شاید در مرجعیت کسی مانند ایشان نباشد. حقا امام رحمهالله اسوه و آبروی روحانیت است.
* تاثیرزندگی ساده امام درخارج ازکشور
من سفری به خارج کشور رفته بودم، شخصی آمد از امام تعریف و تمجید میکرد. امام هنوز زنده بود. زندگی ساده امام را وصف میکرد و میگفت: «چنين افرادى هستند كه مىتوانند نهضت و انقلاب به پا كنند.» اگر امام رحمهالله این همه محبوب بود و مردم به او علاقهمند بودند، به واسطه این قبیل صفات ممتازش بود. ما طلبهها باید سعی کنیم زندگیمان شبیه زندگی امام راحل باشد. تجملگرایی با حیثیت روحانیت و معنویت سازگاری ندارد و آفتی بزرگ برای روحانیت است. ای کاش همه مسئولان نظام اسلامی با تمسک به شیوه زندگی امام رحمهالله سادهزیست و حافظ منابع ملّی و صیانت از حقوق محرومان جامعه باشند.
* در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد
امام خمینی رحمهالله در صرفهجویی در مصرف نیز نمونه و اسوه بود، حتی در مورد کاغذ چندان مقید بود که یکی از کارگزارانشان را مورد عتاب قرار داده، فرمودند: چرا برای نوشتن چند خط، از یک کاغذ بزرگ استفاده میکنی؟ چرا روی کاغذ باطله یا کاغذ کوچکتر نمینویسی؟ خودشان نیز در نوشتن از همین روش استفاده میکردند. ممکن است کسی بگوید یک صفحه کاغذ چه ارزشی داشت که امام اینقدر حساس بودند! در جواب عرض میکنیم: اوّلاً در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد. به علاوه این روش ائمه علیهمالسلام بوده که در همه چیز مقید بودند اسراف نشود و از آنچه میتوان در جایی مصرف کرد، استفاده کنند. از جمله در روایات چنین آمده است: بشیر بن مروان گوید: ما بر امام صادق علیهالسلام وارد شدیم، امام خرمای رطب خواست. بعضی افراد پس از خوردن خرما هستهاش را پرت میکردند. امام، دست یکی از آنها را گرفت و فرمود: این کار را نکن، چون اسراف است و خداوند تباهی را دوست ندارد.
*ما واقعا یک ملت اسرافکاریم!
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند میانهروی را دوست دارد و اسراف مورد خشم اوست، حتی انداختن هسته خرما، زیرا آن هم قابل استفاده است و حتی ریختن آبی که از خوردن، اضافه میآید نیز اسراف است. خداوند در قرآن فرمود: اسراف نکنید که خدا اسرافکنندگان را دوست ندارد و فرمود: اسرافکنندگان برادران شیطان هستند.
همین امور کوچک را وقتی نسبت به یک جامعه بزرگ حساب کنیم، قابل توجه می شود. حساب کنید جامعه ما در صرف کاغذ چقدر اسراف و تبذیر میکند؟ در بخش کارتها (برگههای تبریک) گرانقیمت به مناسبت اعیاد دینی و ملّی، دعوت به مجالس، سمینارها، کارتهای گرانقیمت کارت تبریک جشنها، خبرنامهها و نشریههای تکراری و غیرمفید، کتابهای درسی یکسال مصرف، و دهها و صدها مورد دیگر. ما واقعا یک ملت اسرافکاریم!
کشورهای غنی که خود صادرکننده کاغذند، چنین اسراف نمیکنند. از یکی از مسئولان در یکی از کشورهای اروپایی شنیدم که گفت: «از كتابهاى درسى دانشآموزان بايد حدّاقل دو يا سه سال استفاده كنند» اگر ما هم این رویّه را در کتابهای درسی انجام میدادیم، هر سال چقدر میتوانستیم در خرید کاغد از خارج صرفهجویی کنیم؟ به مسئولان چاپ کتابهای درسی توصیه میشود در این باره مطالعه کنند. چرا نباید دانش آموزان را به صرفهجوییِ کتاب و کاغذ و دفتر عادت دهیم؟ در کشورهای اروپایی از کاغذهای باطله هم کاملاً استفاده میکنند. در بعضی کشورها زبالهها را در سه پاکت جداگانه میریزند: 1. کاغذ، پلاستیک و مقوا؛ 2. شیشه و قوطی؛ 3. مواد زاید خوراکی. شهرداری هم آنها را میبَرد و استفاده میکند. چرا شهرداریهای ما تازه به فکر استفاده از زبالهها افتادهاند؟ چرا هنوز هم چنین روشی درهمه اُستانها اجرا نمیشود؟ مایه تأسّف است که تأکیدات اسلام را در باره اجتناب از اسراف و تبذیر نادیده میگیریم و این همه اسراف میکنیم. اگر ما فقط در مصرف کاغذ میانهروی و صرفهجویی را رعایت کنیم، نیازمان به خرید کاغذ از خارج کم میشود.
در موضوع آگهیهای دیواری به ویژه زمان انتخابات، خیلی اسراف میشود. در هند و آفریقا دوره ابتدایی روی لوح چوبی مینویسند و بارها از آن استفاده میکنند تا در کاغذ اسراف نشود و در کشورهای اروپایی غربی، امریکا، و کانادا حتی گاهی تا نه سال از آنها استفاده میکنند.
اگر در ایران حدّاقل دو سال یک بار استفاده میشد، هر دو سال میلیاردها تومان صرفهجویی میشد. این موضوع نیاز به همکاری اولیای دانشآموزان و معلمان دارد که صرفهجویی و پاکیزه نگه داشتن کتابها را به دانشآموزان یاد بدهند.
منبع: انضباط اقتصادی: آیت الله ابراهیم امینی